ساز تنبک را به نام «ضرب» هم میشناسند، و دليل اطلاق اين نام « ظاهراً بهمناسبت آن است كه اصول ضرب و آهنگ را با آن نگاه میداشتند ؛ زيرا در لغت نوشتهاند: نوعی تنبک بزرگی كه مطربان برای نگاهداشتن اصول بهكار دارند ... »
اما علت نامگذاری كلمهی « تنبک » برای اين ساز را « بايد در اصوات شنيدهشده از آن جستجو كرد، بدين معنی كه وقتی با نرمهی انگشتان دست چپ يا راست، به حالت نيمهمشت به وسط پوست يا همان ناحيهی مركزی آن ضربه وارد میكنيم ؛ معمولاً صدايی شبيه به « تن » شنيده میشود. وقتی كه با نرمهی انگشتان دست چپ يا راست، به كنارهی پوست، ضربه وارد كنيم معمولاً صدايی شبيه به « بک » به گوش میرسد ؛ لذا آنرا « تنبک » میگويند...
در اينجا بايد بلافاصله اضافه كنيم كه هيچ حكم كلی و قاطعی در مورد شنيدن صدا به صورتهای الزامی « تن » و « بک » صادر نمیكنيم ؛ چرا كه ممكن است صداهای ديگری نيز غير از [اين] دو لفظ مذكور به گوش برسد... »
بهطوری كه پس از چيرهدستی و مهارت كامل نوازندهی تنبک، میتوان انواع صداها را از اين ساز، طنينافكن نموده و ريتمهای متنوع استخراج نمود ؛ و اين مسأله با تسلط، تكامل حركت انگشتان و بالاتر از آن، تفكر نوازندهی تنبک، ارتباطی مستقيم دارد.
تنبک، جزو سازهای ضربهای و كوبهای میباشد. سازهای ضربهای و كوبهای « سازهايی هستند كه از طريق وارد كردن ضربههای دو دست و يا كوبيدن روی آنها مورد استفاده قرار میگيرند. » اين سازها بر دو دسته هستند:
۱. سازهای ضربهای پوستی (مانند تنبک)
۲. سازهای ضربهای غيرپوستی (مانند مثلث)
ساز تنبک از پنج قسمت تشكيل میشود:
۱. پوست | ۲. دهانهی بزرگتر | ۳. تنه | ۴. نفير يا گلويی | ۵. كاليبر يا دهانهی كوچک
از آنجا كه وزن (ريتم) در موسيقی ايران، دارای اهميت شايانی میباشد، « تنبک » نيز ـ كه پايهی وزن (ريتم) است ـ به همان اندازه دارای اهميت خواهد بود. مرحوم خالقی در كتاب خويش (سرگذشت موسيقی ايران، جلد ۱، ص. ۴۰۳) مینويسد: « باری، مقصود، اهميت مقام تنبک و ارزشی است كه وزن در موسيقی دارد. در عالم موسيقی اهميت بسيار برای وزن در نظر میگيرند ؛ حتی مورخين به اين نتيجه رسيدهاند كه وزن، اولين موسيقی بشر است... [تنبک] قرنها جای اصوات فرعی را حفظ كرده و به نغمات ما جان بخشيده است. »
از جمله نوازندگانی كه به ساز تنبک و وسعت بخشيدن به آن، با نگاهی احترامآميز و تأكيدی بر شخصيت والا و هنری بخشيدن به اين ساز، نگريستهاند: زندهياد استاد حسين تهرانی، بهمن رجبی، شادروان ناصر فرهنگفر و ديگران میباشند.
استاد شجريان مینويسد:
« ... ميان آواهای برآمده از دست و تلنگر تمبکنوازی با جان و روان مردمان ايران زمين، پيوندهای ناشناختهای است كه تا شناخته نگردد، ارزش اين ساز و نوازندگانش بر همگان روشن نمیشود. زيرا در ايران امروز تا ايران بزرگ، از مردمان كوچكننده و روستاها تا شهرهای بزرگ، با كار بردن ضربهها و بر آوردن آواهای دلخواه از پشت تشت و لگن و باديه تا هر در و تختهای كه میتواند برآوردگار آوايی شود ؛ شادی دلخواهی میگيرند كه سرمايهی پايكوبیهای دلپذير میگردد. پيامهايی كه اينگونه آواها به گوش جان و روان مردمان سراسر سرزمينهای ايرانی میرسانند را در نمونههای چشمگير اين ساز، مانند ضرب زورخانهها بهخوبی میتوان يافت،
شايد بتوان پذيرفت كه در سراسر ايران دلی نباشد كه از آوای ضرب و نوای مرشدان زورخانه تكانی نخورد ؛ مگر آنكه ايرانی نباشد.
بسا جاهايی چون « سنگچال » مازندران، [كه] ساعتها با كف دست به پشت سينیهای مسی ضرب میزنند و كانون عروسیها و جشنها را گرم میدارند... »
امروز جای بسی خوشحالی است كه در عرصهی هنر «تنبکنوازی»، جوانانی همچون همايون شجريان، كامبيز گنجهای، پژمان حدادی و بسياری ديگر (از جوانان هنرمند و زحمتكش كه گمنام هستند) ؛ با حفظ وقار و متانت اين ساز و توجه به بنيادهای «هنر والای تنبکنوازی»، در اين رشته به فعاليت موسيقايی خويش مشغول میباشند.
منابع:
1. سرگذشت موسيقی ايران، روحالله خالقی. 2. بروشور نوار « خلوت گزيده » محمدرضا شجريان.
|